از یکی از دوستان خواستم سگ را برای خیانت پرورش دهند ناكني الدكتور

این مرد با دوست خود تماس گرفت و گفت که دوست دختر خود را با مرد دیگری در شهر دید. طرحی برای انتقام بلافاصله در ذهنم ظاهر شد و یکی از دوستان درخواست کمک کرد. وقتی دختر به خانه آمد. پسر قبلاً کمی تعجب آور برای او آماده کرده است. او یک چشم بند پوشید ، دستان خود را به هدست گره زد و شروع به بغل کرد. وقتی عوضی شروع شد ، به یکی از دوستانش زنگ زد و به جای آن یک خروس را در سوراخ قرار داد. پشتش را روشن کرد. پاهایش را روی شانه هایش گذاشت و ادامه داد. ناكني الدكتور در آن لحظه ، مرد بانداژ را از صورت دوست دخترش بیرون کشید و عوضی همه چیز را فهمید. اما او تعجب نکرد. او حتی از خودش خواسته بود تا خودش را حل کند و شروع به کینه زدن به سمت مرد کرد. من در حالت سوار قرار دادم. فریب خورده ، ایستاده طنز به سبک ، همراه در پشت به پشت پایان داد.