مردی در یک بلوند رویایی قصتي مع مرات خالي در دفتر روی میز لعنتی

روز کاری تمام شد و مدیر شرکت بسیار خسته بود. او تصمیم گرفت کمی استراحت کند. فقط دراز قصتي مع مرات خالي بکشید ، یک بار که او با بلوز کمی در شورت سفید بیدار شد. که به سمت کارگردان رفت ، زانو زد و شروع به مکیدن خروس کرد. بعد از اینکه پسر هیجان زده شد ، شلوار کوتاه را از بلوند بیرون کشید ، آنها را روی میز گذاشت ، پاهایش را پهن کرد و شروع به لیسیدن بیدمشک کرد پس از اینکه پسر دختر را در چندین موقعیت بیرون کشید ، مانند عوضی شکایت داشت. بعد از بیدار شدن کارگردان ، معلوم شد که فقط یک رویا است.